..عشقم سکوت..

صفر رابستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم.از شما چه پنهان از درون زنگ زدیم (حسین پناهی)

..عشقم سکوت..

صفر رابستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم.از شما چه پنهان از درون زنگ زدیم (حسین پناهی)

شهید هادی کرابی

سلام  

امروز یه تصمیم عجیبی گرفتم.تصمیم گرفتم یکم از خودم بگم اخه جون سرم شلوغه و بدجوری گرفتار کار و زندگی شدم هر موقع میخواستم وبلاگمو اپ کنم  معمولا میرفتم سراغ وبلاگ بقیه و با یه کپی پیست سرو ته قضیه رو هم میاوردم اما یه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتم خودم بنویسم ..... 

یه اتفاق بد.... 

یکی از دوستای دانشگام شهید شده بود.باور تون نمیشه خیلی پسر خوبی بود.خیلی خوب بود خیلی.حتی الان که دارم ازش مینویسم چشمام پر اشک میشه واقعا حیف شد..... قبلا میگفتم هادی.. اقا هادی.. اقای کرابی..اما حالا با تعجب باید بگم شهید هادی کرابی ....

یه روز دیدم داره توی اینترنت داره میچرخه بعدا فهمیدم وبلاگ داره .وبلاگشم توی لینکم هست.الان اون رفته اما وبلاگش و حرفاش مونده .حرفای دلش الان قابل شنیدنه..... 

میخوام خودم بنویسم که اگه منم رفتم یه یادگاذی ازم داشته باشید

تقدیم به او

تقدیم به او که به رسم جاده خیلی دور است

اما به رسم دل با او فاصله ای نیست...

چه کسی می داند که چه تنهاست دلم

عاشقش بودم

 عاشقم نبود

وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود

حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن یکی بود یکی نبود

یکی بود یکی نبود.

این داستان زندگی ماست. همیشه همین بوده. یکی بود یکی نبود.

در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن. با هم ساختن.

برای بودن یکی، باید دیگری نباشد.

هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود،

که یکی بود، 

دیگری هم بود.

همه با هم بودند.

و ما اسیر این قصه کهن،

برای بودن یکی، یکی را نیست می کنیم.

از دارایی، از آبرو، از هستی.

انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست.

هیچ کس نمیداند، جز ما.

هیچ کس نمی فهمد جز ما.

و آن کس که نمی داند و نمی فهمد،

ارزشی ندارد، حتی برای زیستن.

و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم.

هنر نبودن دیگری!

مهم نیست که

مهم نیست که

که رویاهای مرا می دزدند

یا به لحن ترانه های کودکی ام می خندند

می دانم

به زودی در زیر عبور این لحظه های پر شتاب دفن خواهم شد

ولی

تو را قسم به هر چه از بی قراری دریا شنیده ای



مگذار کسی هوای بارانی چشمت را

به گریه تعبیر کند ...

Cry.jpg

یک سوال جالب

ایا پیوندی بین ناکامی های ظاهری انسان( در درس و کار و شغل و..به رغم تمام شایستگی های علمی و عملی و اخلاقی و دینی و ایمانی و تقوایی و به رغم همه کوشش های عقلانی و میانه روی و خوشبینی .. ) و حسادت  ها یا جادوگری های دیگران علیه انسان وجود دارد ؟ اگر پاسخ مثبت است چگونه باید ان موانع متافیزیکی را خنثی کرد ؟  
۲. چرا به رغم همه توانمندی های هوشی و علمی و کوشش های پیگیر علمی و عملی و روان شناسی مثبت اندیش      در کسب ثروت ناکام می مانیم و دیگران به اسانی فقط از راه های نامشروع و بی هیچ تخصص و زحمتی به الاف و الوف می رسند ؟
۳. چرا ادم های عاقل و با ایمان و فهیم و اندیشمند و با اخلاق در اجتماع ایران   از دیگران به طور نسبی از همه مواهب اجتماعی نابرخوردارترند ؟
۴. چرا با اینکه نفس را تغییر مثبت می دهیم  وضعیت نه تنها تغییر نمی کند بلکه بدتر هم می شود ؟
۵. ایا بین وضع طبیعی و وضع قراردادی نسبتی برقرار است ؟
باسپاس
  

 

پاسخ:     

بله.تاثیرات متافیزیکی سحر و جادو وطلسمات وحتی چشم زخم،هم به کرّات در قرآن کریم آمده وتایید شده است(مراجعه به قضیه هاروت و ماروت ونیز رساندن آسیب به رسول اکرم ص و...) و هم دانشمندان خلف وسلف(قدیم وجدید) تعریف و تایید نموده اند.مثلا بو علی سینا در تعریف طلسم گفته :"امتزاج قوای عالیه فاعله فعاله در امور سافله منفعله" .مطالعه و تحقیق دانشمندان روز نیز موجب به وجود آمدن علم جدیدی به نام فرا روانشناسی شده است.برای غلبه بر اثرات آنها و ابطال آنها،اولا باید توکل به خدای قادر مطلق نمود و مدد خواهی همراه با توسل بر حضرات معصومین (ع)نمود.ثانیا از آیات ابطال سحر و جادو و چشم زخم استفاده نمود که در کتب ادعیه شیعه به وفور آمده است.(به عنوان نمونه ، از امام صادق (ع) آمده پس از نماز صبح ، وشب قبل از خوابیدن،مداومت بر معوذتین(سوره های فلق و ناس) هر کدام 3 مرتبه ، اثری زاید الوصف بر ابطال سحر دارد.)ولی در طلسمات قوی ،باید به اهل خبره مراجعه نمود.چون در نظام هستی ، قانون علّی و معلولی ،جاری است ،پس هر معلولی علتی دارد که تا علت شناخته و برطرف نگردد ،معلول باقی است.(در پاره ای موارد ،صرف توکل و توسل و یا ادعیه ، کافی نیست.مثلا در روایات آمده ،پیامبری مریض میشود وبه طبیب مراجعه نمیکند. خدا میپرسد چرا به طبیب مراجعه نمیکنی وجواب میدهد چون شافی تو هستی. خدا میفرماید سنت  من بر این استوار است که در دنیا ،اراده ام را از طریق اسباب جاری سازم وشفای تو را نیز در دستان طبیب ،نهاده ام.پس بیم از نقض توحیدت نداشته باش و به طبیب مراجعه کن.

در این موارد نیز مراجعه به متافیزیسین ها امری ضروری مینماید.منظور، فالگیران و رمالان کوچه بازاری نیست.چون آنها هیچ علمی ندارند و فقط از روی کتاب، چیزهایی مینویسند که حتی ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد.البته مراقب شیادان نیز باشید . چون با دریافت هزینه های گران ،هیچ کاری از پیش نمیبرند