..عشقم سکوت..

صفر رابستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم.از شما چه پنهان از درون زنگ زدیم (حسین پناهی)

..عشقم سکوت..

صفر رابستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم.از شما چه پنهان از درون زنگ زدیم (حسین پناهی)

سر جلسه امتحان یه خانومه بغل دستم نشسته بود .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
منم داشتم بهش توضیح می دادم که چجوری تقلب کنه !
اونم زل زده بود به من و فقط گوش می کرد .
.
.
.
.
.
.
.
امتحان که شروع شد پاشد ورقه ها رو پخش کرد .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد