ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هرکه با ما بود از ما گریخت
چند روزی است حالم خوب نیست
حالم از این و آن پرسید نیست
گاه بر روی زمین زل میزنیم
گاه بر حافظ تفاُل میزنیم
حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
هر که خوبی کرد زجرش میدهند
هرکه زشتی کرد اجرش میدهند
باستان کاران تبانی کرده اند
عشق را هم باستانی کرده اند
هرچه انسانها طلایی تر شدن
عشقا هم مومیایی تر شدن
اندک اندک عشق بازان کم شدن
نسلی از بیگانگان آدم شدن
آدمــک اخـر دنـیــاسـت بخـند
آدمک عشق همین جاست بخند
دستخطی که تو را عاشق کرد
شوخـی کاغـذی مـاسـت بخند
آدمک خر نشوی گـریـه کـنی
کـل دنـیـا سـراب اسـت بـخـند
آن خدایی که بزرگش خواندی
بـه خدا مثـل تو تنهاست بخند ؟؟؟؟
بازم اپ
سلام مرسی که سر زدی وبلاگ بسیار زیبایی داری
عشق منو قابل نمیدونی که میگی عاشقا کم شدن...
من اشک نریختم؟
................
سلام خونهی نو مبالک خیلی ناناز شده اینجا عسیسم....
گلم خیلی ماهی به خدا .....
فقط تند تند اپ کن دیگه باشه؟؟؟؟
یه قول ؟؟؟
از چیزای خوب خوب بنویس .....