..عشقم سکوت..

صفر رابستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم.از شما چه پنهان از درون زنگ زدیم (حسین پناهی)

..عشقم سکوت..

صفر رابستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم.از شما چه پنهان از درون زنگ زدیم (حسین پناهی)

1. یارو زنگ میزنه آژانس انرژی اتمی: میگه..میخوام با دکتور البرادعی ...صحبت کنم......
    البرادعی: بفرمایید
    یارو میگه: آقای البرادعی شما دکترین ؟
    البرادعی میگه: بله من دکترم
    یارو میگه: پس آخه باسه چی تو آژانس کار میکنی

2. به یارو میگن ترمز ABS چیه؟
   میگه: ایلده تو پیچ ها کاره یا ابولفضل رو میکنن !!!!

5.مدتی می شد که در آن شب تاریک پشت دیوار خانه شان قدم می زد و بیخبر بود
   از اینکه پسر خلاف همسایه مدتی است که او را زیر نظر دارد.
   جوووون ، جیگرتو بخورم عجب رون و سینه ای  .
   پسر خلاف همسایه اینها را گفت و در یک چشم بر هم زدن پرید  و او را سخت در
   آغوشش گرفت تا ببرد در جای خلوتی و به کام دل برسد.
   و فردا پسرک همسایه، تمام روز در به در دنبال چاقترین مرغش می گشت